آواز گالش *
باز هم پیچیده توی کوچه ها
بوی خوب ربنا ، عطر دعا
باز ماه روزه ، ماه دوستی ست
بچه ها هستند مهمان خدا
باز هم پیچیده توی کوچه ها
بوی خوب ربنا ، عطر دعا
باز ماه روزه ، ماه دوستی ست
بچه ها هستند مهمان خدا
هر سحر ، خاتون خدیجه ، مادرم
مثل من ، پا می شود از خواب ناز
توی حوض نقره می گیرد وضو
زیر نور ماه ، می خواند نماز
باز بی بی در اتاق کوچکش
سفره ای از سادگی می گسترد
هرچه دارد ، زود حاضر می کند
نان و چای تازه دم می آورد
می کنم دور و برم را یک نگاه
باز بی بی در کنار سفره نیست!
قاب عکسش ، شاد می خندد به من
عکس او هم چون خود او عینکی ست
چند لحظه بعد ، می آید به گوش
نم نمک ، آواز گالش های او
چشم هامان را بهاری می کند
روسری پرگل و زیبای او
بی بی من کاسه ای خرما به دست
می رود وقت سحر در کوچه ها
می رود مهمان خوبی ها شود
با تمام بچه های شهر ما...
حمید هنرجو
باز ماه روزه ، ماه دوستی ست
بچه ها هستند مهمان خدا
هر سحر ، خاتون خدیجه ، مادرم
مثل من ، پا می شود از خواب ناز
توی حوض نقره می گیرد وضو
زیر نور ماه ، می خواند نماز
باز بی بی در اتاق کوچکش
سفره ای از سادگی می گسترد
هرچه دارد ، زود حاضر می کند
نان و چای تازه دم می آورد
می کنم دور و برم را یک نگاه
باز بی بی در کنار سفره نیست!
قاب عکسش ، شاد می خندد به من
عکس او هم چون خود او عینکی ست
چند لحظه بعد ، می آید به گوش
نم نمک ، آواز گالش های او
چشم هامان را بهاری می کند
روسری پرگل و زیبای او
بی بی من کاسه ای خرما به دست
می رود وقت سحر در کوچه ها
می رود مهمان خوبی ها شود
با تمام بچه های شهر ما...
حمید هنرجو
پی نوشت:
* گالش : نوعی کفش راحت محلی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}